جدول جو
جدول جو

معنی خندان روی - جستجوی لغت در جدول جو

خندان روی
(خَ)
هش و بش. (یادداشت بخط مؤلف). خوشروی. بشاش: هرگاه که خداوند مالیخولیا خندان روی و تازه و شادکام باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
خندان روی
بشاش، خوشروی
تصویری از خندان روی
تصویر خندان روی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
دندان شو. سواک. مسواک. دندان زدای. دندان سای. دندان شویه. (یادداشت مؤلف). رجوع به مسواک و دندان آپریز شود
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
مقابل ترش روی. بشاش. خوش خلق. مقابل اخمو. (یادداشت بخط مؤلف) :
صبوح است ای ساقی خنده روی
سر گریه دارم ایاغ تو کوی.
طغرا (از آنندراج).
با گریه خنده رویم و با ناله گرم خون
باز از شراب غنچه دماغم رسیده است.
کلیم (از آنندراج).
در خمستانی که عشرت را نیابی خنده روی
من بصد جوش تبسم گریۀ ماتم کنم.
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ / رُو)
آشی را گویند که از بلغور گندم پزند، هر چیز نیم سوخته را هم گویند. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا